مولانای بزرگ ما در مثنوی خود چنین روایت کردند که روزی خلیفه لیلی را می بیند و عشق مجنون نسبت او را به باد تمسخر می گیرد. اما لیلی چه پاسخ دندان شکنی به او می دهد:
گفت لیلی را خلیفه کان تویی؟ کز تو مجنون شد پریشان و غوی ؟
از دگر خوبان تو افزون نیستی گفت خاموش چون تو مجنون نیستی!